دشوار عشق بر دلم آسان نمی کنی
دشوار عشق بر دلم آسان نمی کنی
دشوار عشق بر دلم آسان نمی کنی
دشوار عشق بر دلم آسان نمی کنی
دشوار عشق بر دلم آسان نمی کنی
دشوار عشق بر دلم آسان نمی کنی
درد مرا به بوسی درمان نمی کنی
درد مرا به بوسی درمان نمی کنی
درد مرا به بوسی درمان نمی کنی
درد مرا به بوسی درمان نمی کنی
درد مرا به بوسی درمان نمی کنی
درد مرا به بوسی درمان نمی کنی
بسیار گفتمت که زیان دلم مخواه
بسیار گفتمت که زیان دلم مخواه
بسیار گفتمت که زیان دلم مخواه
بسیار گفتمت که زیان دلم مخواه
بسیار گفتمت که زیان دلم مخواه
بسیار گفتمت که زیان دلم مخواه
گفتن چه سود با تو که فرمان نمی کنی
گفتن چه سود با تو که فرمان نمی کنی
گفتن چه سود با تو که فرمان نمی کنی
گفتن چه سود با تو که فرمان نمی کنی
گفتن چه سود با تو که فرمان نمی کنی
گفتن چه سود با تو که فرمان نمی کنی
هجر توام ز خون جگر طعمه می دهد
هجر توام ز خون جگر طعمه می دهد
هجر توام ز خون جگر طعمه می دهد
هجر توام ز خون جگر طعمه می دهد
هجر توام ز خون جگر طعمه می دهد
هجر توام ز خون جگر طعمه می دهد
گر تو به خوان وصلش مهمان نمی کنی
گر تو به خوان وصلش مهمان نمی کنی
گر تو به خوان وصلش مهمان نمی کنی
گر تو به خوان وصلش مهمان نمی کنی
گر تو به خوان وصلش مهمان نمی کنی
گر تو به خوان وصلش مهمان نمی کنی
با تو حدیث بوسه همان به که کم کنم
با تو حدیث بوسه همان به که کم کنم
با تو حدیث بوسه همان به که کم کنم
با تو حدیث بوسه همان به که کم کنم
با تو حدیث بوسه همان به که کم کنم
با تو حدیث بوسه همان به که کم کنم
کالا حدیث زر فراوان نمی کنی
کالا حدیث زر فراوان نمی کنی
کالا حدیث زر فراوان نمی کنی
کالا حدیث زر فراوان نمی کنی
کالا حدیث زر فراوان نمی کنی
کالا حدیث زر فراوان نمی کنی
جان می دهم به جای زر این نادره که تو
جان می دهم به جای زر این نادره که تو
جان می دهم به جای زر این نادره که تو
جان می دهم به جای زر این نادره که تو
جان می دهم به جای زر این نادره که تو
جان می دهم به جای زر این نادره که تو
از زر حدیث می کنی از جان نمی کنی
از زر حدیث می کنی از جان نمی کنی
از زر حدیث می کنی از جان نمی کنی
از زر حدیث می کنی از جان نمی کنی
از زر حدیث می کنی از جان نمی کنی
از زر حدیث می کنی از جان نمی کنی
یک چشم زد نباشد کز بهر چشم زخم
یک چشم زد نباشد کز بهر چشم زخم
یک چشم زد نباشد کز بهر چشم زخم
یک چشم زد نباشد کز بهر چشم زخم
یک چشم زد نباشد کز بهر چشم زخم
یک چشم زد نباشد کز بهر چشم زخم
قرب هزار جان که تو قربان نمی کنی
قرب هزار جان که تو قربان نمی کنی
قرب هزار جان که تو قربان نمی کنی
قرب هزار جان که تو قربان نمی کنی
قرب هزار جان که تو قربان نمی کنی
قرب هزار جان که تو قربان نمی کنی
چون زور آزما شده دست جنون تو
چون زور آزما شده دست جنون تو
چون زور آزما شده دست جنون تو
چون زور آزما شده دست جنون تو
چون زور آزما شده دست جنون تو
چون زور آزما شده دست جنون تو
خاقانیا تو فکر گریبان نمی کنی
خاقانیا تو فکر گریبان نمی کنی
خاقانیا تو فکر گریبان نمی کنی
خاقانیا تو فکر گریبان نمی کنی
خاقانیا تو فکر گریبان نمی کنی
خاقانیا تو فکر گریبان نمی کنی